خدا را چه دیدی!
شاید یک روز
قید همه را زدم،
چمدانم را بستم
و شدم
متصدی یک فانوس دریایی در دور افتاده ترین نقطه اقیانوس
خدا را چه دیدی!
شاید یک روز
قید همه را زدم،
چمدانم را بستم
و شدم
متصدی یک فانوس دریایی در دور افتاده ترین نقطه اقیانوس
پیش از آنی که بخواهی از کنارت میروم
تا بدانی عذر ما را خواستن کار تو نیست
بعضی حرف ها رو نباید گفت،
باید سکوتشون کرد تا خودشون سرریز شن.
در انتظار اینکه می آید، نمی آید
در انتظار اینکه آیا هست؟ آیا نیست؟
بی آر تی، میدان آزادی، شبِ جمعه
:« آقا نیا بالا! د میبینی که، جا نیست. »
سر باری آینده من روی دوش تو
سنگینی آینده تو روی دوش من
:« اصلا به ما چه، ما که قسطامونو دادیم »
-« بابا چرا یارانه ها رو قطع کردن؟ »
در ازدحام گیج اذهان عمومی
انگار روی ابرها یا روی آبم
:« معلومه شهرستانیه! بیچاره خسته س »
من خسته ام، من خسته ام، باید بخوابم
نامرئیانه میروی می آیی اما
یک روز ظاهر میشوی؛ در مکه یا بصره؟
در خواب یک بی آر تی بودم که مردی گفت:
« آقای من! پیاده شو! اینجا ولیعصره »
یاسر قنبرلو
نماز فریضه ایست مدرسه ای (غیر واجب ) که هنگام ثبت نام مدارس از فیلتر های ثبت نام محسوب میگردد و مستحب موکد آن است که دانش آموزان، با هر دیدگاه و عقیده ای در مدرسه آنرا به صورت جماعت به اجرا درآورند.
و نماز جماعت آنست که دانش آموزان در نماز خانه دور هم بنشینند و خم و راستی شوند و با هم بگویند و بخندانند، مگر دبیر ساعت بعد با آنها حال کند و کلاس ساعت بعد را کنسل.
البته لازم به توضیح است این فریضه هیچ ارتباطی با وظایف دیگر در بعد اسلامی ندارد، فی المثل ما میتوانیم نمازرا به جماعت و بالاجبار برگزار کنیم و بعد در بیاییم که شرکت در نماز اجباری نمیباشد و ما هیچوقت پز نماز جماعت دبیرستان را به مدیر بنیاد نمیدهیم و هیچ کارت امتیازی هم برای شرکت در نماز نمیدهیم که آنهم فی المثل.
باشد که در مدرسه ثبت نام شوید.
با تشکر، معاونت پرورشی دبیرستان، ستاد اقامه نماز
اومدی برای خدا شریک بذاری و بری؟
اومدی مقابل اسلام واستی و بری؟
اومدی زندگی خودتو کنی هر جا تونستی واجباتتو انجام بدی و بری؟
اومدی همه واجباتتو انجام بدی و بری؟
اومدی رو واجباتت منتظر ظهور بشینی و سر راهتم کمک فقرا کنی و بری؟
یا اومدی واستی؟ هااا؟
ندارم چاره ای باید بشویم دست از دریا
به رودی خشک میمانم که جا ماندست از دریا
چنان صیاد پیری شرمگین از روی فرزندان
کشیدم تور خالی را،کشیدم دست از دریا
برایم گوش ماهی ها تمام نامه را خاندند
که موسی با توکل بار خود را بست از دریا
حمیدرضا برقعی