دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ
امرار معاش
در انتظار اینکه می آید، نمی آید
در انتظار اینکه آیا هست؟ آیا نیست؟
بی آر تی، میدان آزادی، شبِ جمعه
:« آقا نیا بالا! د میبینی که، جا نیست. »
سر باری آینده من روی دوش تو
سنگینی آینده تو روی دوش من
:« اصلا به ما چه، ما که قسطامونو دادیم »
-« بابا چرا یارانه ها رو قطع کردن؟ »
در ازدحام گیج اذهان عمومی
انگار روی ابرها یا روی آبم
:« معلومه شهرستانیه! بیچاره خسته س »
من خسته ام، من خسته ام، باید بخوابم
نامرئیانه میروی می آیی اما
یک روز ظاهر میشوی؛ در مکه یا بصره؟
در خواب یک بی آر تی بودم که مردی گفت:
« آقای من! پیاده شو! اینجا ولیعصره »
یاسر قنبرلو
۹۴/۰۴/۰۸