پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ب.ظ
شهادت نامه
بر زمین افتاد شمشیرت ولی چون جنگ بود/برتو میشد زخم ها زد برمن اما ننگ بود
با خودم گفتم بگیرم دست یا جان تو را/اختلاف حرف دل با عقل صد فرسنگ بود
گرچه دستت را گرفتم بازهم قانع نشد/تا نبخشیدم تو را،دل همچنان دلتنگ بود
چون در اغوشت گرفتم خنجرت معلوم کرد/بر زمین افتادن شمشیر خود نیرنگ بود
من پشیمان نیستم،اما نمیدانم هنوز/دل چرا در بازی نیرنگ ها یکرنگ بود
در دلم ایینه ای دارم که میگوید به اه/در دل سنگدل ها کاش میشد سنگ بود
فاضل نظری/کتاب
۹۵/۰۲/۲۳