يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ
نمایش نامه
- ده تا داداش دارم، اما گذاشتن و رفتن (شاید دلهره دارد که او هم تنهایش بگذارد)
تعجب میکند:
- من مثل اونا نمیشم، قول میدم. (در فکر فرورفته که مگر میشود برادری و جدایی)
- (لبخند ملیح)
دستش را میگیرد و به روبرو خیره میشوند.
پسر در پارک قدم میزند و فکر میکند
اما این بار، به جای تعجب، میخندد.
۹۴/۱۰/۲۰